22بهمن سال1396 5 ماهه که قدم به دنیـــای ما گذاشتی و شدی همه زندگــــی مـن و پـدرت . چه زود گــذشت ! این روزهای تو ؛ صداهای بامزه در میاری و میگی :گی گی گی...منم باهات حرف میزنم.مثل خودت ! زبــون تو در میاری مثلا میخوای فوت کنی...انقدر خوشم میاد که نگو. وقتی شیر میخوری چه ها که نمیکنی!با دستات!منم بهت خیره میشم و قربون صدقه ات ميرم . وقتي صدات ميكنم به سمت صدا برميگردي ...و شروع ميكني به خنديدن. گاهی اوقات به پهلو میشی ولی کامل غلت نمیزني . تو بغل غریبه و اشنا شــادی و خنـــدون، مخصوصا با جنس مذکر ارتباط صمیمانه تری داری . همه در اولین نگاه میگن:چه پسر خوش اخلاقی. وقتی بابایی از درمیاد تو اینقدرتوبغلم دست وپا می...